چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

مترو

 

من: آقا به نظرتون دست شما تو جیب من چیکار می کنه ؟؟  

کسبه محترم مترویی ! : (با خنده پرو پرو) ببخشید ایستگاه شلوغ شد هول دادن دستم رفت تو جیب شما !‌   

 

 

[جیب مربوطه شلوار لی من بود که خودم اشتباهی 3 ماه پیش یه سکه توش گذاشتم دستم توش نمی ره درش بیارم فکر کنم مشکل من و فهمیده بود ]

آسانسور

آسانسور برای من و خیلی ها دیگه فقط یه چی برای بالا پایین شدن راحتر نیست، کلی قصه پشتشه؛ نوستالوژی داره جانم. 

از وقتی توی آسانسوره سر کارم دوربین گذاشتن مثل این میمونه یه چشم همه جا مراقبه منه، حتی همون آزادی نصف و نیمه هم ازم گرفتن. نمی خواین بگین که شما که تو آسانسور میرین اصلا به سر و صورت و لباساتون ور نمی رین؟ شصت بار تو آیینه خودت و نگاه نمی کنین؟ برای خودتون توش شکلک در نمی یارین؟ یا زبونتون اینقدر در نمی یارین تا لوزالمعده تونم یه چک کرده باشین؟ اگه شما نمی کنین من این کارا  رو می کنم   

قسمت هیجان انگیز آسانسور هم اون بوسه های هل هلیشه، خواستن و هیجان یه جا  اگه تست نکردین حتما این کار و بکنید! البته قبلش یه چک کنین که توی آسانسوره دوربین نباشه