چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

افشین زحمت کش

همیشه که نمیشه آدم با مزه باشه، وقت داشته باشه، بگه بخنده؛ مثل این می مونه که آدم تو ذهنش این باشه که همیشه تو فیلم یه جایی بالاخره جسیکا لخت بشه ! یا یکی بالاخره حتما باید عاشق مهناز افشار بشه که اگه نشه تا آخر فیلم هی چشمایی ما دو دو می زنه و منتظره که مهناز افشار شروع به دلبری بکنه یا برای عاشق سینه جر خوردش عشوه سگی بیاد. 

این همه مقدمه چینی کردم که بگم ما نیز به شدت مشغول زحمت کشی هستیم، عرق جبین می ریزیم در راه خدمت به خلق الله  از باشگاه بی ناموسی بادی بیلدینگ بگیر تا حرفه شریف تراشکاری ! خودمم باور نمی شه که دو جا کار می کنم،جنس لطیفی دم دستمان نیست برای حتی صحبت های معمول، ماشین ندارم، سیگار نمی کشم، قبل از خواب مسواک می زنم، شیر گرم می خورم، دوش می گیرم،حتی خاله زنک بازی هم تعطیل شده ! این و دیگه باور نمی کنی ؟؟ به جون فاطی اگه دروغ بگم  

حالم داره بد میشه از این همه مشغولیت  چرا راستی این هفته جمعه یه تفریحی کردیم روز قدس جای همگی خالی، اینقدر شعار دادیم و راهپیمایی کردیم که هم گلمون ورم کرد هم پاهامون؛ اما کلی انرژی گرفتیم از حضور خواهران بی شمار سبزپوش همیشه در صحنه که درد و بلاشون بخوره تو سر این بسیجی های چیز  البته لازم به ذکر اگه ما مردان همیشه در صحنه نبودم انگیزه حضور برای آن جمع کثیر از جنس لطیف کمرنگ می شد، شایان ذکر است که برای حضور بیشتر و مستر از همه آقایان تقاضا می شود خوش تیپ تر حاضر بشوند.(اما بی شوخی ایول هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه)

داف خائن

حوصله تعریف ادامه تنها در خانه رو ندارم، تا همین قدر که تا من رفتم سر کار و برگشتم مثل اینکه جادو جنبلم کرده باشن هی بد آوردم و هی به رو خودم نیاوردم.

 

یه چند وقتیه که یه مزاحم شاس دارم، بعد این حیوونی فکر می کنه من جنس لطیفم؛ زنگ می زنم جواب نمی ده، تا میس هم می ندازه میخوام جواب بدم قطع می کنه، اینه که چند روزی هست یکی قربون صدقم می ره. صبح با صبح بخیر و شب با شب بخیر و اس ام اس های عشقولانه مَکُش مرگ من خلاصه ما رو ...موده. (ولی خدایی ما پسرا چه با احساس مخ می زنیم) جالبش اینه اینقدر پرو ِ جواب نمی دی، اس ام اس می زنه شاکی !! که چرا جواب نمی دی ؟؟؟؟!! انگار داره با مادر بچه هاش می حرفه!!  امروز باز صبح که پا شدم کلی اس ام اس و میس داشتم. بهش اس ام اس زدم که عزیز ِ من آخه همش با اس که نمیشه بذار تِلی بحرفیم، من اینجوری سختمه خب دیدم دلیوری مَسیجم نیومده زنگ زد. منم نامردی نکردم هر چی از مهد تا الان یاد گرفتم تند تند گفتم تا قطع نشده بشنوه؛ حتی براش شعر هم خوندم، آشغال و زباله و چقدر بی ادبی‏ام گفتم، آخرش هم یه تف بهش کردم  ! نگاه به گوشی کردم دیدم هیشکی توش نیست.

بعد از چند مین اس ام اس زد چرا گوشی و دادی داداشت؟؟؟ خیلی بی معرفتی!! داشتیم؟؟؟

من الان حس ِ داف خیانتکاری و دارم که بعد از چند سال رفاقت و گرمابه و گلستان و شطرنج زدن و اینا به زیدش نارو زده


وقتی افشین در خانه تنها باشد

این بار دومه که می نویسم  دفعه اولیش نمی دونم چی شدش  

 مامان اینا نیستن، منم با هزار و یک مصیبت بیدار میشم هر روز. به عالم و آدم می سپارم.

دیشب به یه عقل شیرین تر از خودم گفتم من و بیدار کنه واسه سحر. بعد صبح هی هر چی منتظر شدم دیدم چرا صبح نمیشه پس  جیشم گرفت  پا شدم دیدیم به به ساعت ده و نیمه صبح اول وقته  اصلانم دیر نشده بود خونسردیم و کامل حفظ کردم، فقط سر جام سیخ شدم بعدم دوویدم همه ساعتایی تو خونه  رو نگاه کردم لامصب همش همون ده و نیم بود اونم دقیق  

رفتم مستراح حالا هر چی من خونسردم این بند شلوارکم خون خونش و می خوره و باز نمیشه، من به رو خودم نمیارم اونم هی گرش کورتر میشه؛ آخرش باز پریدم از وی سی بیرون با چاقو بند تنبون مبارک و بریدم و .. (بقیه اش بی ناموسی ه) با چشمای باز و صورتی که رنگ و روش برگشته رفتم حاضر بشم قبلشم زنگ زدم آژانس (پیک موتوری) آقاهه گفت بستتون چیه ؟ برگشت داره ؟ گفتم نه یه مانکنه باید ببره جمهوری  

اومدم گوشی م و نگاه کردم دیدم به به خجسته یه اس ام اس زده انتظار داشته من با اون بیدار شم  

ادامه دارد ..