چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

The more life

مامان میگه نسل بشر به خاطر دو تا ویژگی که منقرض نشده: 

انس و نسیان. منظورش از انس اینه که سریع به همه چیز عادت می کنه و خودش وفق میده با شرایط، نسیان هم یعنی فراموشی ... به خاط این دو تاست که بهش می گن انسان! 

تصور کنی مادری بچه ش رو از دست بده اگه نتونه فراموش کنه بپذیره خودش هم کم کم دچار نیستی می شه. منظورم از فراموش کردن این نیست که کلا بچه ش رو فراموش کنه! نه .. این که امکان نداره در هیچ سطحی ش، آدم که نمی تونه بخشی از زندگی ش رو از یاد ببره مگر اینکه مریض بشه! منظور اینه بتونه بخنده بتونه بره مهمونی بتونه زندگی روزمره اش رو داشته باشه؛ غم هست، دل تنگی هست، ولی نه به اون شدت اولیه. البته این واسه یه عشق مادر فرزندی کم رنگ پر رنگ میشه ولی در سطوح دیگه اش .. کم کم فراموشی میاد عزیزان میشه خاطره که دلت تنگ میشه ولی دیگه نمی میری بدون اونها که! پس این نعمت وجود داره برای ما آدما .. عادت و فراموشی. 

ولی من الان نمی تونم خودم و با شرایط هماهنگ کنم. فراموشم نمیشه صحنه ها. حتی صحنه های یک سال پیش. هنوز کابوس ها رو دارم، هنوز صدای بازجوم رو می شنوم، هنوز صدای فریادها و ناله ها، توی خوابم هست، این یه بخش .. 

بخش دیگه نمی تونم از دست دادن م...، خلوت شدن دور و برم به خاطر شرایط، از همه مهم تر چیزی که هنوز به زبونم نمیاد، هنوز دنبالش می گردم، باهاش حرف می زنم، نبود برادرم، عادت کنم یا فراموش. تمام دلهره ام می دونین چیه؟! این که منقرض شم نیست شم.. آره خودخواهی که آدم خودش بخواد بپذیره که عزیزاش نیستن و دیگه فکر نکنه، ولی راز ادامه حیات ما همه آدما همین خودخواهی هست، بعضی قبول می کنن رو هستن بعضی خودشون رو گول میزنن. ولی اگر این علاقه به بقا نبود من، تو، ما الان نباید وجود داشته باشیم. 

 

ترسم پر رنگ تر میشه وقتی عکس سنگ قبر محمد مختاری (نمی دونم من از کلمه شهید خوشم نمی یاد) کسی که روز ۲۵ بهمن کشته شد بعد هم پیکرش غصب شد! رو دیدم 

 

 

محمد پیش دوستش روزبه که سال86 پیش فوت شده خاک شده. بهش حسودیم شد .. و این ترسناکه! علاقه به مردن و دفن شدن پیش از عزیزت ترسناکه!  می گن ما اول بشر هستیم، بعد که روح دمیده میشه میشیم انسان با همون دو ویژگی، زندگی می کنیم که آدم بشیم. وقتی از اون دو ویژگی فاصله بگیری از انسان بودن و ذاتت فاصله گرفتی، و من برای خودم می ترسم. 

 

پ.ن: امیدوارم سعید سکاکیان هم هر چه سریعتر سلامت برگرده.

لحظه

N سال دارن می گن مدیریت زمان، آینده نگری، فلان، بیسار، همیشه حداقل به من می گن چرا اینقدر تو لحظه ای! 

امروز یه لینکی پیدا کردم که اونم ثابت می کنه تو لحظه اتفاق می افته. 

به عددا نگاه کنه آدم همین جوری بالا پایین میشه باورش نمیشه که هر کدوم از این عدد ها یه زندگی ..

مترو

 

من: آقا به نظرتون دست شما تو جیب من چیکار می کنه ؟؟  

کسبه محترم مترویی ! : (با خنده پرو پرو) ببخشید ایستگاه شلوغ شد هول دادن دستم رفت تو جیب شما !‌   

 

 

[جیب مربوطه شلوار لی من بود که خودم اشتباهی 3 ماه پیش یه سکه توش گذاشتم دستم توش نمی ره درش بیارم فکر کنم مشکل من و فهمیده بود ]