چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

چرکولک

نه گذشته نه آینده .. شکلات ! حال ! عشق و حال .. D:

دیالوگ فیلم در بارانداز


•آخه اگه من اونا رو لو بدم، منو می کشن!
•ولی می دونی اگه سکوت کنی حقیقتو کشتی؟
•اگه من حرف بزنم برادرم هم به خطر می افته! وقتی من بچه بودم جانی منو می برد مسابقه فوتبال...

تری (براندو) و کشیش


•من به تو خیلی خدمت کردم، تو هم تو زندگی خیلی پول دیدی.
•پول چیه منظور من مؤفقیته، من می تونستم صاحب شخصیت بشم می تونستم واسه خودم کسی بشم اما حالا یه آدم بی غیرت یه آدم تن لشم؛ غیر از اینه؟ تو باعثش شدی چارلی!...
•خیلی خوب! خیلی خوب! بهشون می گم نتونستم پیدات کنم

تری (براندو) و چارلی سکانس داخل اتومبیل

تابلو

این روزها تلفن، آفلاین، اس ام اس، یا هر چی دیگه ای که به نوعی میشه این سوال رو پرسید: چه خبر از فلانی؟ زیاد دارم.

هیچ کدومم جواب نمی دم، ولی یه شماره امروز ول کن نبود اینقدر زنگ زد؛ گوشی رو دادم به مادرم تا جواب خط رو بده. یه آقایی شاکی سراغ من رو گرفته بود، و فقط می خواست تابلوهایی که خیلی وقته آماده شده و کسی سراغش نرفته رو تحویل بده و پولش رو بگیره.

تابلوها رو که فرستاد ...

بازم همون حس رو داشتم از تو می سوختم ولی سردم بود می لرزیدم.

همش زیرش اسم تو بود.

ما می گیم خوبیم توام بگو آره خوبین

هر کسی راهی پیدا می کنه برای آرووم کردنه خودش، یکی دنبال تک تک خاطراتت میره با هر کی که بتونه حرف می زنه تا از تو بگه انگار گمشده داره، می خواد گمشده اش رو توی حرفایی بقیه، عکس ها و فیلم ها پیدا کنه تا آرووم بشه؛ یکی برات نذری میده، ختم قرآن، ختم صلوات، شمع روشن می کنه اونم این کار رو می کنه تا آرووم بشه، اگه نه چلو گوشت و شکلات و پرتغال دادن به این و اون بخورن چه فرقی به حال تو می کنه؟ یکی خودش و با حساش سرگرم کرده، چه بدونم والا .. من که نه حس می کنم نه خواب می بینم؛ یکی مشروب می خوره تا فراموش کنه یکی کار، 

یکی هم مثل من باور نکرده حیروونه، مثل این میمونه مغزم توی زمان با تو بودن مونده، چیزی جلوتر از اون یادش نمیاد. حتی ازم سؤال می کنن چیزی توی ذهنم ندارم که بگم، نه اینکه نخوام، واقعا ندارم، نمی دونم کجا میشه اومد سراغت با اینکه قبلا 100 بار با خودت رفتم، نمی دونم در جواب اینکه خوبی چی باید بگم. 

گریه می کنم ولی گریه ام از روی دل تنگی نه باور اینکه نیستی، نه عزاداری، حتی نمی تونم کارای که ازم خواستن و انجام بدم، امروز و فردا می کنم، می گم شاید خودش بیاد به دستشون برسونه، یا خودش میاد توضیح میده. چرا من انجام بدم؟!

خلاصه من می گم خوبم توام بگو آره خوبی داداشم.